داستان مرد کم شنوا و عیادت از همسایه مریض!
در شهری دور، مرد کری بود که همیشه تلاش می کرد به دیگران نشان دهد که کر نیست. لذا هر جایی می رفت، قبل از رفتن مکالمه دو جانبه خود را تمرین می کرد. روزی از روزها همسایه اش بیماری شد. او تصمیم گرفت که به عیادت همسایه برود.مرد کر با خود گفت: من صداها را درست نمی شنوم. صدای بیمار هم آنقدر بلند نیست و سخت است حرف های او را بفهمم و با او حرف بزنم. اما بهتر است پیش از پیش صحبت های خودم را با او پیش...
0 Commentarios 0 Acciones 3303 Views
Patrocinados